بعد نیمه شبانه

اگه برم به قدیم و با بچگی خودم روبرو شم اینارو بهش میگم:

وقتی اینقدر از پاشنه بلند متنفری خب نپوش.

به مامانت بیشتر توجه کن.

اعصاب تو مهمتر از اینه که با یه حرف بی ارزش خراب شه.

تو به اندازه کافی خوشگلی، حسرت عکسای فوتوشاپ شده اینستا رو نخور.

با فلانی و فلانی دوست بمون، الان رو اعصابتن ولی بعدا میشن دوستای خیلی خوبت.

بیشتر بنویس.

از داداشات و خانوادت بیشتر فیلم بگیر.

بابت تامبوی بودنت احساس گناه نکن و تیشرت شلوارت رو با عشق بپوش.

چجوری موهاتونو بلند میکنین شماها؟

از موی تراشیده رسوندمش به زیر چونم پیر شدم.

هنوز جلوش تو کش نمیره :/

فانتزیم اینه که یه روز یه طرفه مدل کتنس تو هانگر گیمز ببافمشون.

فعلا فقط میتونم فوتبالیستی ببافم :)) افریقایی.

من توی ذهنم از چیزی که به نظر میام خیلی خشن تر و بی ادب ترم.

ولی نمیدونم به چه علت، شاید ترس، شاید هم خودپسندی بشدت این دوتا مطلب رو مخفی میکنم.

خواب میدیدم کنجد یه خواهر دو ماهه داره :))

اسمشو نمیدونستم، فقط همش میگفتم کنجد مواظب باش، شیشه ش رو نخور، دست تو چشش نکن و...

منظورم اینه که چرا تو رمان های ایرونی پسره وحشیانه دختره رو کتک میزنه و دختره بیشتر عاشقش میشه؟

همشون مازوخیسم دارن یا چی؟

"اما تو قول داده بودی..."

یکی از دردناک ترین دیالوگ های دنیاست.

شما گوگل کن: تعداد مرگ و میر سالیانه بر اثر سرطان.

چیزایی میخونی که برق سه فاز از سرت می پره و دیگه به امراض اخیر فکر نمیکنی :)))

برای اولین بار تو عمرم سبزه انداختم :))

میدونم تا عید خیلی رشد نمیکنه و دیر به فکر افتادم.

ولی حالا چیکارش میشه کرد.

دندون پزشکم رو عوض کردم.

سرعتش از اون یکی خیلی بیشتره، ولی اخلاق گندددد :/

میگین برگردم پیش قبلی؟